- گود انداختن
- گود کردن محلی، گود کردن چنانکه بیماری چشم کسی را
معنی گود انداختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کندن موهای ریز صورت زنان با نخ
شلیک کردن توپ، (قمار) توپ زدن
کندن و برچیدن موهای ریز چهرۀ زنان با نخ
گود افتادن سیاه شدن بر گردیدن سرخ یا سیاه شدن اطراف زخم و قرحه یا پیرامون چشم از لاغری یا بیماری
سر عجز فرود آوردن
گرفتار کردن بدام انداختن، دچار مخمصه کردن
لگد پراندن ستور
Discard
ловить
выбрасывать
wegwerfen
machać ręką
викидати
махать
wyrzucać
zwaaien
capturar
descartar
catturare
scartare
descartar