گود انداختن (سَ بَ سَ رِ کَ نِ / نَ دَ) گود کردن، چنانکه بیماری چشم کسی را: این تب چندروزه چشمهای او را یک بند انگشت گود انداخته است. (مؤلف). رجوع به گود افتادن شود ادامه... گود کردن، چنانکه بیماری چشم کسی را: این تب چندروزه چشمهای او را یک بند انگشت گود انداخته است. (مؤلف). رجوع به گود افتادن شود لغت نامه دهخدا
گود انداختن گود کردن محلی، گود کردن چنانکه بیماری چشم کسی را ادامه... گود کردن محلی، گود کردن چنانکه بیماری چشم کسی را تصویر گود انداختن فرهنگ لغت هوشیار